۱۴۶۹۷۸۲۰۳۰۱۳۸۶۷۰به گزارش سرخه به نقل از خبرنگار مهر، این روزها وقتی در دو نگارخانه نامی و بهار خانه هنرمندان ایران گشت می زنید چیزی فراتر از عکس هایی خیره کننده در ابعاد بزرگ جلوه گری می کند. اینجا حرف مرگ و زندگی است. کودکی که در آغوش مادر می رود تا اعضای بدنش را به بیماری که در لیست انتظار دریافت عضو است اهدا کند و آن سوتر مردی که حالا پس از پیوند کلیه با نگاهی امیدوارانه تر به رقص کودکش نگاه می کند. یک سو مرگ است و یک سو زندگی که در عکس هایی در ابعاد بسیار بزرگ خودنمایی می کند و شاید برای همین است که مقابل هر عکس مخاطب خود را در دل واقعه می بیند و تاثیری که بر مخاطب می گذارد گاه پدیدار شدن اشک است و گاه پدیدار شدن لبخند.

نمایشگاه عکس های شقایق مرادیان نژاد با عنوان «هاروست» شامل ۳۵ عکس مستند سیاه و سفید در ابعاد ۱۰۰×۱۵۰ سانتی‌متر با موضوع اهدای عضو در ایران است. عکاس در بیانیه این نمایشگاه نوشته است: این مجموعه عکس، روایت قصه ژرف و عمیقِ بودن و نبودن است، حلول زندگی در تن دیگری، تولد یک جان شیرین و بشارت دیدن بهاران دیگر برای آنان که امید برایشان پایان یافته‌بود. قصه این عکس‌ها، اما تنها یک قصه نیست، سه روایت موازی است از قصه بدیع بخشش و ایثار…

مرادیان نژاد درباره این نمایشگاه به خبرنگار مهر گفت: همه هدف من این بود که خانواده هایی که عزیزانشان را در لحظه های سخت مرگ مغزی از دست داده اند یا از دست می دهند با لحظه هایی از زندگی آشنا کنم که ببینند با اهدای عضو بیماران مرگ مغزی چطور زندگی به وجود می آید.

او که یک عکاس مستند اجتماعی است و بیشتر پروژه های عکاسی اش را در افغانستان انجام می دهد و به تازگی نمایشگاه «جغرافیای نیلی» که نمایشگاه عکسی درباره منع خشونت علیه زنان افغانستانی بود در کابل به نمایش گذاشت، بیان کرد: پروژه «هاروست» را ۶ ماه در بیمارستان مسیح دانشوری کار کردم. یک کتاب هم همزمان با نمایشگاه از این پروژه منتشر کرده ام با نام «یک مساوی هشت» که اشاره به این موضوع دارد که هر بیمار مرگ مغزی می تواند جان هشت نفر را از مرگ حتمی نجات دهد.

مردایان نژاد در پاسخ به اینکه آیا به اعتقاد او هر عکس مستند اجتماعی حتما باید حاوی پیام باشد نیز گفت: بله. لااقل باید مخاطب را به فکر وادار کند. در انتهای نمایشگاه مخاطب حتما می پرسد که آخرش که چی. عکاس باید به این پرسش جواب بدهد. شخصا هدفم از این نمایشگاه دهان به دهان چرخیدن مساله اهدای عضو بود. در ایران یک تعداد کارت اهدای عضو وجود دارد که بیشتر جنبه نمادین دارد و جنبه قانونی ندارد. در نهایت باید اولیای دم برای اهدا عضو بیمارشان رضایت بدهند. بعد از مرگ مغزی عسل بدیعی و رضایت خانواده اش برای اهدای اعضای او صدور این کارت‌ها در بیمارستان مسیح دانشوری به شدت افزایش پیدا کرد. می خواهم این نمایشگاه هم ادامه همان مسیر باشد و جریان ساز باشد.

این عکاس درباره پروسه عکاسی از خانواده اهداکنندگان و گیرندگان عضو و رضایت آنها از عکاسی در آن شرایط سخت نیز بیان کرد: من ۶ ماه در بیمارستان کنار خانواده های عزادار بودم. همپای آنها مشکی پوشیده بودم و گریه می کردم و خانواده ها را دلداری می دادم. شما می بینید اهداکنندگان از گروه های سنی مختلفی هستند. برای عکاسی از گیرندگان هم معیار مشخصی داشتم. مثلا شما در این عکس ها که همگی توضیحات مفصلی دارند فرد گیرنده ای را می بینید که از کوچکترین اهداکننده عضو در ایران که کودکی ۱ ماهه است کلیه گرفته است. یا در عکس دیگری گیرنده ای که عمل قلب پیچیده ای توسط دکتر ماندگار روی او انجام شده است می بینید که عمل او پیوند خورجینی نام دارد و بیمار دو قلب دارد؛ یکی قلب خودش و دیگری قلب پیوند زده شده.

مرادیان نژاد درباره هدفش از عکاسی مستند اجتماعی که روی آن تمرکز کرده است نیز اظهار کرد: برای هر پروژه ای یک ایده آلی در ذهنم دارم. مثلا برای این پروژه ایده آلم این است که هیچ بیماری در لیست انتظار نماند. کلا عکاس مستند اجتماعی دوست دارد مشکلات برطرف شود.

منبع:
خبرگزاری مهر

۱۳۹۵-۰۷-۱۹